Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3852 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
one word sentence
U
جمله تک واژهای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
His word is his bond. HE is a man of his word.
U
حرفش حرف است
He is a man of his word . He is as good as his word .
U
قولش قول است
sentence
U
گفته
sentence
U
محکوم کردن
sentence
U
محکومیت
sentence
U
حکم
sentence
U
رای قضاوت
sentence
U
رای دادن محکوم کردن
sentence
U
حکم به مجازات
sentence
U
جمله
sentence
U
فتوی
under sentence of
U
محکوم به
sentence
U
جمله
sentence
U
ادراک
to pad a sentence
U
جمله را با واژههای زیادی دراز کردن
life sentence
حکم زندان
sentence adverb
قید جمله ای
pass a sentence
U
حکم صادر کردن
pass a sentence
U
حکم دادن
suspended sentence
U
مجازات تعلیقی
loose sentence
U
جمله بیربط
an involed sentence
U
جمله پیچدار
loose sentence
U
جملهای که مفهوم صحیحی نداشته باشد
death sentence
U
حکم اعدام
give a sentence
U
فتوی دادن
under sentence of death
U
محکوم به اعدام
under sentence of death
U
محکوم به مرگ
topic sentence
U
جمله سرسطر جمله عنوان
sentence fragment
U
جملهای که ازلحاظ دستوری کامل نیست
sentence fragment
U
جمله جزء
serve a sentence
U
به حکم دادگاه زندانی شدن دوره حبس خود را طی کردن
give a sentence
U
حکم دادن
to suspend somebody's sentence on probation
U
مجازات کسی را با شرط دوره آزمایشی به تعویق انداختن
[قانون]
carrying out
[of a death sentence]
U
اجرا
[حکم اعدام]
sentence completion test
U
ازمون تکمیل جمله
to give a suspended sentence
[British E]
U
حکم دوره تعلیق مجازات دادن
The sentence doesnt convey the meaning.
U
این جمله معنی رانمی رساند
The law prescribes a prison sentence of at least five years for such an offence.
U
قانون کم کمش پنج سال حکم زندان برای چنین جرمی تجویزمی کند.
in a word
U
خلاصه
in a word
U
خلاصه اینکه مختصرا
All you have to do is to say the word.
U
کافی است لب تر کنی
last word
U
بیان یا رفتار قاطع
in one word
U
خلاصه
i came across a word
بکلمه ای برخوردم
in a word
<idiom>
U
به طور خلاصه
say the word
<idiom>
U
علامت دادن
last word
U
اتمام حجت
last word
U
حرف اخر
last word
<idiom>
U
نظر نهایی
have a word with
<idiom>
U
بطورخلاصه صحبت ومذاکره کردن
keep one's word
<idiom>
U
سرقول خود بودن
in one word
U
خلاصه اینکه مختصرا
keep to one's word
U
سر قول خود بودن
get a word in
<idiom>
U
یافتن فرصتی برای گفتن چیزی بقیه دارند صحبت میکنند
I want to have a word with you . I want you .
U
کارت دارم
Could I have a word with you ?
U
عرضی داشتم (چند کلمه صحبت دارم )
the last word
U
ک لام اخر
the last word
U
سخن قطعی
the last word
U
حرف اخر
to word up
U
کم کم درست کردن کم کم رسانیدن
to keep to one's word
U
سرقول خودایستادن
to keep to one's word
U
درپیمان خوداستواربودن
word for word
U
طابق النعل بالنعل
word for word
U
تحت اللفظی
word for word
U
کلمه به کلمه
the last word
U
سخن اخر
that is not the word for it
U
لغتش این نیست
May I have a word with you?
U
ممکن است دو کلمه حرف با شما بزنم ؟
Take somebody at his word.
U
حرف کسی را پذیرفتن ( قبول داشتن )
to keep to one's word
U
درست پیمان بودن
say a word
U
سخن گفتن
say a word
U
حرف زدن
to say a word
U
سخن گفتن
to say a word
U
حرف زدن
to word up
U
کم کم برانگیختن خردخردکوک کردن
take my word for it
U
قول مراسندبدانید
upon my word
U
به شرافتم قسم
word
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word
U
کلمات داده ارسالی در امتداد باس موازی یکی پس از دیگری
word
U
نشانه شروع کلمه در ماشین با طول کلمه متغیر
word
U
پیغام خبر
word for word
<adv.>
U
مو به مو
word
U
زمان لازم برای ارسال کلمه از یک محل حافظه یا وسیله به دیگری
at his word
U
بفرمان او
at his word
U
بحرف او
word
U
اطلاع
word
U
طول کلمه کامپیوتری که به صورت تعداد بیتها شمرده میشود
word
U
مشابه 10721
word
U
موضوع زبان مجزا که با بقیه استفاده میشود تا نوشتار یا سخنی را ایجاد کند که قابل فهم است
word
U
بخشهای داده مختلف در کامپیوتر به شکل گروهی از بیت ها که در یک محل حافظه قرار دارند
word
U
واژه
word for word
<adv.>
U
نکته به نکته
word
U
تقسیم کلمه در انتهای خط , که بخشی از کلمه در انتهای خط می ماند و بعد فضای اضافی ایجاد میشود و بقیه کلمه در خط بعد نوشته میشود
word
U
تعداد کلمات در فایل یا متن
word for word
<adv.>
U
کلمه به کلمه
a word or two
U
چند تا کلمه
[برای گفتن]
word
U
لغات رابکار بردن
word
U
روش اندازه گیری سرعت چاپگر
word
U
لفظ
word
U
عبارت
word
U
واژه سخن
word
U
حرف
word
U
عهد
word
U
لغت
word
U
فرمان
not a word of it was right
U
یک کلمه انهم درست بود
word
U
کلمه
word
U
بالغات بیان کردن
word
U
قول
word
U
گفتار
word addressable
U
نشانی پذیری کلمه
word square
U
جدول کلمات متقاطع
word order
U
ترتیب واژه ها
word and deed
U
گفتاروکردار قول وفعل
word time
U
زمان کلمه
word warp
U
فرمت بندی مجدد پس از حذف ها و اصلاحات ویژگی که درصورت جانگرفتن یک کلمه درخط اصلی ان را به ابتدای خط بعدی می برد سطر بندی
word wrap
U
حرکت نشانه گر روی صفحه تصویر کامپیوتر از انتهای یک خط به شروع خط بعدی
word wrap
U
سیستم در برنامه کاربردی ویرایش یا کلمه پرداز که در آن لازم نیست اپراتور انتهای خط را مشخص کند, و پیاپی تایپ میکند و خود برنامه کلمات را جدا میکند و به صورت یک متن خط به خط درمی آورد
word star
U
یک برنامه پردازش کلمه مشهور که شامل هجی کردن کلمات و ویژگی ادغام پستی استacrostic
word book
U
کتاب لغت
word count
U
واژه شماری
word frequency
U
بسامد واژگانی
word mark
U
نشان کلمه
word of command
U
فرمان نظامی
word of honour
U
قول شرف
word mark
U
علامت کلمه
word order
U
ترتیب وقوع کلمه در عبارت یا جمله
word picture
U
بیان یا شرح روشن
word process
U
ویرایش , ذخیره و تغییر متن با کامپیوتر
word salad
U
اشفته گویی
word of command
U
فرمان انتصاب
word fluency
U
سیالی واژگانی
word deafness
U
واژه کری
word length
U
درازای کلمه
word salad
U
سالاد کلمات
word square
U
acrostic
word length
U
طول کلمه
mum's the word
<idiom>
U
دهان قرص
word book
U
کتاب لغت
word book
U
قاموس
In what sense are you using this word ?
U
این کلمه را به چه معنی بکار می برد ؟
What is the meaning of this word ?
U
معنی این لغت چیست ؟
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
word book
U
فرهنگ لغات
word book
U
لغت نامه
Word of honor .
U
قول شرف
word book
U
واژه نامه
get a word in edgewise
<idiom>
U
وارد شدن درمکالمه
A word is enough to the wise .
<proverb>
U
براى عاقل یک یرف بس است .
word of mouth
<idiom>
U
از منبع موثق
Do not say a word until you know it is exactly rig.
<proverb>
U
تا ندانى که سخن عیب صواب است مگو .
A mans word is one .
<proverb>
U
یرف مرد یکى است .
word play
U
جناس تجنیس جنگ لغتی لغت بازی
word choice
U
جمله بندی
word choice
U
کلمه بندی
give someone one's word
<idiom>
U
قول دادن یا بیمه کردن
word book
U
دیکشنری
This is an elusive word .
U
این لغت خیلی فرار است ( درحافظه باقی نمی ماند )
How do you pronounce
[say]
that
[this]
word?
U
این واژه چه جور تلفظ می شود؟
word-blind
U
کسیکهبدلیلعقلیدرخواندنبامشکلروبروست
word class
U
ردهایازلغاتمثلاسم صفت فعل و...
word correction
U
اصلاحکلمه
swear-word
U
کفر
swear-word
U
ناسزا
swear-word
U
فحش
four-letter word
U
واژهی قبیح
four-letter word
U
واژهیچهار حرفی
buzz word
U
لغت بابروز
written word
U
کلماتنوشتاری
We just received word that . . .
U
هم اکنون اطلاع رسید که …
I always stick to my word.
U
من همیشه سر حرفم می ایستم
to have the final
[last]
word
<idiom>
U
حرف خود را به کرسی نشاندن
He didnt say a word.
U
یک کلام هم حرف نزد
word choice
U
بیان
He feels he must have the last word.
U
او فکر می کند که حتما باید حرف خودش را به کرسی بنشاند.
buzz word
U
رمز واژه
to weigh one's word
U
سخنان خودرا سنجیدن سنجیده سخن گفتن
reserved word
U
کلمه محفوظ
instruction word
U
کلمه دستورالعمل
in word and deed
U
درگفتارو عمل
in the p sense of the word
U
بمعنی واقعی کلمه
his bare word
U
قول خشک وخالی او
head word
U
کلمه یاجملهای که در سراغاز فصل یا بخش کتاب نوشته میشود
he is a man of his word
U
گفتاروکردارش یکی است قولش درست است
half word
U
نیم کلمه
ghost word
U
کلمه غیرمصطلح
ghost word
U
لغت غیر مستعمل
function word
U
کلمه دستوری
full word
U
کلمه کامل
full word
U
تمام کلمه
introductory word
U
کلمهای که در اغازجملهای بکاربرده شودو معنی ویژهای نداشته باشد
key word
مفتاح
repetition of a word
U
باز گوئی یاتکرارسخن
relying on his word
U
باستناد سخن وی
procedure word
U
کلماتی که قبل از شروع مکالمه مخابره می شوند
numeric word
U
کلمه عددی
nonce word
U
واژهای که به تقاضای یک موقع ویژه بسازند
mum's the word
U
این سخن فاش کردنی نیست این حرف را باید پنهان داشت
microsoft word
U
یک برنامه پردازش کلمه که توسط شرکت microsoft به وجود امده است مایکروسافت ورد
memory word
U
کلمه حافظه
Recent search history
Forum search
1
A hero can affect on the people.
1
affixation
2
municipal personel OR municipality personel?
2
من دل درد دأرم
2
لب آب
1
Hafez has a verse (ze chashmam la'le rommaani ..). What does rommaani mean?
2
مفعول
2
transmembrane
2
transmembrane
4
express, overexpression
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com